-
- مرتضی احمدی- بامیان
هفته نامه نویدنو: صبح زود است. هوای بامیان به تازه گی کمی ملایم شده. و هر شهروندی برای بدست آوردن نان شب برای خانواده خود به سوی می رود. اما گروه از دختران دوچرخه سوار برای تمرینات حرفه وی خود رکاب میزند و باهم می گوید و می خندند. یادم می آید که چندی قبل فدراسیون باسیکل رانی مسابقاتی به هدف انتخاب اعضای تیم ملی باسیکل رانی دختران را راه اندازه نموده بود. که این مسابقات از دوسال به این طرف در ولایت بامیان برگزار می گردد که در این دو سال متوالی دختری از شهر شهمامه مقام نخست این مسابقات را از آن خود می کند و زهرا هست.
زهرا کیست؟
بهار 1378 که بامیان و سایر ولایات افغانستان تحت تصرف گروه طالبان بود. در گوشه ولسوالی یکهولنگ بامیان در منطقه”سیاه دره” در خانوداه که دهقان بودند و بالا زمین های دیگران کار می کردند تا چرخه زندهگی شان بچرخد. در این زمان بود که ششمین عضو این خوانواده به دنیا می آید و نامش را زهرا می گذارند. زهرا دو ساله بود که این ولسوالی به دست گروه طلبان بعد از مقاومت مجاهدین سقوط می کند در ماه جدی 1379 این گروه بیشتر از 300 مرد این ولسوالی را در نوزدهم جدی قتل عام می کند.
روز ها می گذشت زهرا بزرگ تر می شد و او در دنیا کودکانه خود غرق بود و همچنان سایه ترس از طالبان بر مردم یکهولنگ حاکم بود نه خبر از مکتب دخترانه بود و زنان اجازه بیرون شدن را داشتند. طالبان بعد از قتل عام یکهولنگ چند کیلومتر این طرفتر دست به جنایتی میزند که با این جنایت فرهنگ تاریخ چندین قرن را از بین میبرد و بودای بامیان که چندین قرن بود که در وادی بامیان خودنمایی می کرد و میراثی بود که برای جامعه بشری امروزی به امانت مانده بود با جاه سازی بمب از بین برده می شود. با این کار جامعه جهانی اقدامی می کند تا شاهد ازبین رفتن دیگر آبده های تاریخی افغانستان نباشد. بالاخره در خزان 1380 طالبان شکست می خورد و مردم این وادی نفسی راحت می گیرد.
کوچیدن برای دست یابی به اهداف فرزندش
در بهار سه 1383 جمهور اسلامی در افغانستان حاکم می شود و مکاتب و دانشگاه ها به روی دختران باز می شود، بختیار پدر زهرا برای دست یابی فرزندانش از یکهولنگ کوچ می کند و در غرب شهر بامیان در منطقه «سرخ قول» مرکز بامیان خانه می گیرد و فرزندانش را برای فراگیری درس به نزدیک ترین مکتب دولتی ثبت نام می کند. روز ها می گذرد زهرا با شوق با همقطارانش به مکتب می رود.
فضای اجتماعی بامیان کمی خوبتر شده است، در کنار پسران حالا دختران نیز می تواند در رشته های مختلف ورزشی فعالیت داشته باشند، از جمله بایسیکل رانی، مشکلات و واکنش های مردم در مقابل باسیکل سواری دختران هست، ولی این دختران مبارزه می کند موفق می شوند. حالا زهرا صنف ششم مکتب هست و فضا برای باسیکل سواری دختر بهتر است دوستان او با باسیکل به مکتب می آیند. شوق داشتن باسیکل و باسیکل سواری در ذهن زهرا گل می کند و بعد از متقاعد کردن خانواده، زهرا پدر را راضی می کند که برایش بایسکل بگیرد.
زهرا می گوید در اوایل که من باسیکل سوار می شدم در راه بعضی ها با سنگ میزند و بعضی حرف هایی« ای دختره بی حیا بایسکل سوار موشه چقه خانواده بی غیرت داره که ای ره می مانه باسیکل سوار شوه» ولی با شوقی که به بایسکل سواری داشتم این سنگ ها و حرف های مانع شده نمی توانست تا بایسکل سواری را کنار بگذارم. چند ماهی گذشت به پیشنهاد یکی از دوستانم عضو کلپ باسیکل رانی عقاب شدم و بعد آن با دختران زیادی آشنا شدم که مثل من بایسکل سوار می شد.
با هم تیمی هایم صبح های زود تمرین می رفتیم، حس قشنگی داشتم در مسابقات بایسکل رانی شرکت می کردیم باهم بودیم خوش میگذشت.
هرچند حالا که بایسکل سواری دختران در بامیان عادی شده است، اما هنوز کسانی اند که با بایسکل سواری دختران مشکل دارند.
«قربان بی سوادی گذشته زن، زن بود و مرد، مرد»
وقتی زهرا با هم تیمی هایش شروع به بایسکل سواری حرفهای می کند دیگر همسایه هایش قطع روابط می کند.
به گفته حبیب الله کربلایی یکی از همسایگان زهرا «قرن بی سوادی گذشته که زن، زن بود و مرد، مرد ولی حال هیچ فامیده نموشه کدام زن است و کدامش مرد».
به باور اکثر همسایه گان زهرا در صورتی که مراجع تقلید شان اجازه دهد تا زنان و یا دختران ورزش کند آنها به دختران خود اجازه می دهد که در هر رشته ورزشی که می خواهد برود و در صورتی که مجتهد و یا مرجع تقلید اجازه ندهد آنها اجازه نمی دهند. به دلیل این که مراجع تلقید بیشتر از همه افراد جامعه خیر و شر جامعه را می دانند.
زهرا باین که اکثر همسایه گانشان قطع روابط نموده ولی باز هم تنها به رشته باسیکل رانی قناعت نکرده بلکه او در ماراتون نیز تا هنوز مقام هایی بدست آوده است« از چهار سال به این طرف در مسابقات مارتونی که در ولایت بامیان برگزار می شود نیز شرکت می کنم». زهرا که در این مسابقات شرکت می کند هم خوش می درخشد و در اکثر مسابقات مقام اول و یا دوم در در گروه دختران از آن خود می سازد.
حالا زهرا برای دومین سال پی در پی در مقام نخست مسابقات انتخابی تیم ملی بایسکل رانی دختران ایستاده است.
بایسکل رانی برای صلح
زهرا می گوید در آغاز که به بایسکل رانی را شروع نموده بودم فقط به این هدف بود تا در مسابقات جهانی شرکت کرده و پرچم افغانستان را بلند کنم ولی حالا تنها برای مسابقات جهانی رکاب نمی زنم ،بلکه می خواهم با بایسکل رانی که افراد و اشخاصی که معتقد هستند زنان ضعیف هستند و وظیفه شان خانه داری هست بفهمانم که زنان همانند مردان می تواند کار کند و یا فعالیت های ورزش داشته باشد« من و هم تیمی هایم می خواهیم گلیشه های جنسیتی را در جامعه از بین ببریم» وی همچنان می افزاید گروه طالبان نیز بداند که زنان افغانستان دیگر آن زنان بیست سال پیش نیستند که شما با شلاق مجبور شان کنید که در خانه بمانند، زنان امروز دیگر حاضر نیستند که دوباره به پستوها خانه برگردد.
زهرا آروز دارد که یک روزی در افغانستان صلح بیایید تا او بتواند در تمام ولایات افغانستان با دوچرخه سفر کند.