در دو سالگی سقوط(۱)؛ “دو سال بی‌دولتی مطلق”

عکس: رویترز

گسترش جغرافیای اعمال شر

 

✍️: ناظر حسین حسین پور

دو سال است که افغانستان در بی‌دولتی مطلق و سراسری به سر می‌برد. تا دو سال پیش، دست‌کم در مراکز ولایت‌ها و برخی از ولسوالی‌ها و مناطق دوردست، حاکمیت نسبی دولت وجود داشت. مردم تا اندازه‌ای امید این را داشتند که در موجودیت دولت، امکان محافظت از آن‌ها و حقوق‌شان به‌صورت نسبی وجود دارد. در همین مدت، در مناطق بیرون از حاکمیت دولت، باج‌گیری، گروگان‌گیری، پایمالی حقوق شهروندی، تخریب زیربناهای عامه، زورگویی و جنایت‌های دیگری از سوی گروه طالبان و دیگر جنایت پیشه‌گان صورت می‌گرفت.

گروگان‌گیری 31 مسافر هزاره در زابل، کشتار مسافران هزاره در غور، سنگ‌سار زنان در غور، بادغیس و... ره‌گیری و اخطاف مسافران در مسیر بغلان، غزنی، شاهراه کابل ــ قندهار، اخطاف و سر بریدن مسافران هزاره در ساحه جلریز میدان‌وردک، کشتار کارگران هزاره در ننگرهار و معدن‌چیان در بغلان و جنایت‌های بی‌شمار دیگری در حافظه‌ی جمعی ما وجود دارد. این همه جنایت از سوی طالبان در این ساحاتی صورت گرفته که از قلمرو حاکمیت دولت بیرون شده بود. دولت پیشین مشکلات بی‌شماری داشت، در سایه‌ی همین حکومت هم مردم چندان روز خوشی را سپری نکردند؛ اما با آن هم مردم حرف می‌زدند و به این امید بودن که دولت و سیستمی وجود دارد، اصلاح شدنی است و در نهایت از حقوق آن‌ها محافظت صورت خواهد گرفت.

در دو سال فروپاشی دولت که همان عاملان کشتارها و جنایت‌های افزون بر 3 دهه‌ی گذشته (جنایت طالبان از زمان تشکیل این گروه در سال 1992 به این‌سو)، نوعیت و شدت جنایت و ستم‌گیری تغییر کرده و جغرافیان اعمال آن همه‌گیر شده است. در جریان این دو سال، اختطاف‌ها از جاده‌ها به قریه‌ها و کوچه‌های شهر رسیده و کشتارها، سربریدن‌ها و تیرباران شدن انسان‌ها از جاده‌ها به خانه‌ها داخل شده است. در فقدان قانون و دولت، غصب سرزمین‌ها و دارایی‌ها مردم با زور تفنگ‌داران طالبان به اوج خود رسیده است.

در فضای عمومی، درصدی بسیار ناچیزی از جنایت‌ها بازتاب داده می‌شود. فضای خفقان، سانسور و زورگویی به اندازه‌ای است که کسی یارای حرف زدن را ندارد. کسی که اندکترین حرفی بزند که در ذایقه‌ی تفنگ‌داران خوش نیاید فورا او را گرفتار و به شکنجه‌گاه می‌فرستند. در این مورد استثنایی وجود ندارد، از فرد کارگر عادی گرفته تا دانشجو، روزنامه‌گار و فعال اجتماعی، همه در بی‌کلامی به سر می‌برند.

وضعیت کنونی در افغانستان، بی‌شباهت وضعیت حاکمیت نازی‌ها در آلمان و رژیم ویشی در فرانسه نیست؛ آن زمانی که یهودی‌ها، فرانک‌ها و کمونیست‌ها همه به جرم تعلق قومی ـ مذهی و گرایش فکری، مورد شکنجه، کشتار و قساوت قرار می‌گرفتند. اکنون افغانستان در عصر بی‌دولتی و فروپاشی به سر می‌برد.