ترویج افراط گرایی: تاثیرات آموزههای طالبان بر تفکر و رفتار نسل جوان در افغانستان
پس از بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان، نگرانیهای بسیاری درباره تأثیرات اجتماعی و فرهنگی این گروه بر نسلهای نو به وجود آمده است. در جامعهای که از پیش تحت تأثیر مردسالاری قرار داشت، ایدئولوژی طالبان میتواند به تثبیت و تشدید نقشهای جنسیتی نابرابر منجر شود. این گزارش به بررسی تأثیرات ایدئولوژی طالبان بر افکار و رفتار کودکان، بهویژه در جامعهای مردسالار، و پیامدهای بلندمدت آن بر آینده این نسل میپردازد
فاطمه صالحی
پس از بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان، نگرانیهای بسیاری درباره تأثیرات اجتماعی و فرهنگی این گروه بر نسلهای نو به وجود آمده است. در جامعهای که از پیش تحت تأثیر مردسالاری قرار داشت، ایدئولوژی طالبان میتواند به تثبیت و تشدید نقشهای جنسیتی نابرابر منجر شود. این گزارش به بررسی تأثیرات ایدئولوژی طالبان بر افکار و رفتار کودکان، بهویژه در جامعهای تحت کنترل طالبان، و پیامدهای بلندمدت آن بر آینده این نسل میپردازد.
طالبان پس از به دست گرفتن قدرت در افغانستان، تغییرات اساسی در نظام تعلیم و تربیت کشور اعمال کردهاند که بهطور مستقیم بر نگرش کودکان تأثیر گذاشته است. یکی از مهمترین این تغییرات، محرومیت دختران از آموزش است. طالبان با ممنوعیت تحصیل برای دختران، آنها را عملاً از دسترسی به حقوق اولیه خود محروم کردهاند. در مقابل، آموزش برای پسران محدود به محتوای ایدئولوژیک طالبان شده است که بر اصول سختگیرانه مذهبی و ترویج نقشهای جنسیتی سنتی تأکید دارد.
این تغییرات تأثیرات عمیقی بر نگرش کودکان داشته است. پسران در این نظام آموزشی یاد میگیرند که نقشهای اجتماعی و خانوادگی مردان و زنان بهطور مطلق تعریف شده و تغییرناپذیر است. این موضوع به نابرابری جنسیتی دامن میزند و ایدئولوژی مردسالار را در ذهن کودکان رواج میدهد. آموزشهای طالبان نهتنها به عادیسازی حذف زنان از عرصههای اجتماعی میپردازد، بلکه نگرشهای تبعیضآمیز و خشونتآمیز نسبت به زنان را نیز تقویت میکند.
این فرآیند، در کنار محرومیت دختران از آموزش، نسلی را تربیت میکند که نابرابریهای اجتماعی را بهعنوان یک وضعیت طبیعی میپذیرند. نتیجه این وضعیت، تثبیت بیشتر مردسالاری در جامعه و حذف فعالانه زنان از زندگی عمومی و اجتماعی است. این شرایط آیندهای تاریک را برای برابری جنسیتی و توسعه انسانی در افغانستان رقم میزند، زیرا نسلی در حال شکلگیری است که از همان دوران کودکی به باورهای تبعیضآمیز و نابرابر معتقد شده است.
مردسالاری که از پیش در جامعه افغانستان ریشهدار بود، اکنون با آموزههای طالبان بیشتر تقویت شده است. طالبان با تأکید بر نقشهای سنتی و محدود کردن فعالیتهای اجتماعی و حقوقی زنان، این باور را در جامعه گسترش دادهاند که مردان باید قدرت مطلق را در خانواده و جامعه در دست داشته باشند. این تفکر، با آموزههای دینی و ایدئولوژیک طالبان ترکیب شده و به شکلی قویتر و نظاممندتر به کودکان منتقل میشود.
برای کودکان، این شرایط تأثیرات مخربی بر جای میگذارد. پسران در چنین محیطی یاد میگیرند که نقش و جایگاه آنان بهعنوان رهبران و تصمیمگیران طبیعی است، و این تصور از خود باعث تقویت حس برتری و تسلط آنان میشود. از سوی دیگر، دختران نیز با یادگیری این نقشهای محدود و تبعیضآمیز، خود را موجوداتی فرودست میبینند که باید در سایه و تحت نظارت مردان زندگی کنند.
این تغییرات عمیق در نحوهی نگاه کودکان به خود و دیگران، نابرابریهای جنسیتی را نه تنها در نسل حاضر، بلکه در آینده نیز تثبیت میکند. تصویر دختران از خود بهعنوان افرادی وابسته و نیازمند حمایت، و تصویر پسران از خود بهعنوان سرپرستان و حاکمان، به شکلی پایدار در ذهن آنان حک میشود. این نگرشها مانع از رشد و شکوفایی پتانسیلهای انسانی در هر دو جنس میشود و چرخهای از تبعیض و نابرابری را در جامعه افغانستان پایدار میکند.
پیامدهای تأثیر آموزههای طالبان و تقویت مردسالاری بر جامعه افغانستان میتواند بسیار عمیق و گسترده باشد. با تأکید بر نقشهای جنسیتی مردسالارانه و تقویت حس برتری در پسران، احتمال افزایش خشونت و پرخاشگری در جامعه به شدت بالا میرود. پسرانی که از کودکی آموزش میبینند که مردان باید بهعنوان حاکمان و رهبران عمل کنند، ممکن است در مواجهه با چالشها و مقاومتها به استفاده از خشونت روی آورند. این موضوع نه تنها در روابط خانوادگی، بلکه در تعاملات اجتماعی نیز به تشدید خشونت منجر میشود و جامعه را به سمت ناپایداری بیشتر سوق میدهد.
مهمتر اینکه، محرومیت دختران از تحصیل و محدود شدن آموزش پسران به آموزههای ایدئولوژیک طالبان، منجر به افزایش بیسوادی و کاهش آگاهی در نسلهای آینده میشود. این بیسوادی، به ویژه در دختران، باعث میشود که جامعه از نیمهی پتانسیلهای انسانی خود محروم شود. در نتیجه، ظرفیتهای لازم برای توسعه اجتماعی و اقتصادی کاهش مییابد و جامعه در یک دور باطل فقر و نابرابری گرفتار میشود. مادران و خواهران دور مانده از سواد و آگاهی، فرزندانی به جامعه تحویل میدهند که آموزههای افراطی طالبانی را پذیرفته و بعدها زنجیرهٔ بیسوادی و ناآگاهی ناخواسته را در جامعه ادامه میدهند.
کاهش سطح آگاهی و سواد، به تضعیف جامعه مدنی و کاهش مشارکت فعال مردم در امور اجتماعی منجر میشود. این وضعیت باعث تداوم نابرابریهای جنسیتی و تثبیت بیشتر ساختارهای مردسالارانه میشود. همچنین، حذف زنان از حوزههای آموزشی، کاری و تصمیمگیری، منجر به تضعیف قدرت اجتماعی آنان و محدود شدن نقشهای اجتماعی به فضای خانوادگی میشود که به تضعیف بیشتر زنان و تقویت مردسالاری منجر میشود.
افزایش بیسوادی و کاهش آگاهی، تأثیر مستقیمی بر رشد اقتصادی کشور دارد. بدون دسترسی به آموزش و فرصتهای برابر، بخش قابل توجهی از جمعیت (بهویژه زنان) از بازار کار خارج میشود، که این موضوع باعث کاهش نیروی کار متخصص و کاهش تولید و بهرهوری اقتصادی میشود. همچنین، افزایش خشونت و ناپایداری اجتماعی، سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی را کاهش میدهد، که این موضوع نیز بر رکود اقتصادی و افزایش فقر دامن میزند.
در مجموع، این پیامدها میتوانند افغانستان را در یک چرخه ناپایدار از خشونت، بیسوادی، فقر و نابرابری گرفتار کنند که خروج از آن بسیار دشوار خواهد بود. با فرا رسیدن ۱۵ آگوست، سالگرد بازگشت رژیم طالبان به قدرت در افغانستان، تأثیرات این رژیم تحمیلی بر جامعه افغانستان همچنان عمیقتر و گستردهتر میشود. رژیم طالبان نه تنها مردسالاری را تقویت کرده و نابرابریهای جنسیتی را افزایش داده، بلکه با تحمیل ایدئولوژی خود، نسل آینده افغانستان را در مسیر پر چالش قرار داده است